Image hosted by Photobucket.com سحر 13 ساله رییس باند فساد - مطالبی از زبان دکتر اسد شکرانی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانش بی عمل مانند کمان بی زه است . [امام علی علیه السلام]

سحر 13 ساله رییس باند فساد - مطالبی از زبان دکتر اسد شکرانی
نویسنده : دکتر اسد شکرانی

 

سحر  برای چندمین بار به جرم ارتباط نامشروع بازداشت شده بود. شاید به همین دلیل ترسش از دادگاه و زندان ریخته بود. وقتی قاضی از آنها خواست که وارد اطاق شوند او به دوستانش نگاهی انداخت و گفت: «ترسی ندارد فقط کمی درد دارد. صد ضربه شلاق، همین. هرچه باشد از کتک‌هایی که از پدر و مادر و کس و کارتان می‌خورید دردش کمتر است! نهایت چند ماه هم به زندان می‌رویم ولی بعد بیرون می‌آییم. بهتر است شما اصلاً حرف نزنید من خودم وکیل و کس و کارتان هستم.»
واقعاً جالب بود، او با صدای بلند و بااطمینان به نفس در راهروی دادگاه حرف می‌زد.

سحر 13 سال بیشتر ندارد اما از سن 10 سالگی برای ادامه زندگی خودفروشی می‌کند! و این باورکردنی نیست. اما روسپیگری از این دختر سیزده ساله چهره‌ای غیرمعصوم ساخته است. بقیه اعضای باند نیز حدود 17 یا 18 سال سن دارند.
سحر سریع‌تر از همه وارد اتاق شد. روی صندلی ردیف جلو نشست و بلافاصله گفت: «جناب قاضی سریع‌تر حکم را صادرکنید و کتک را بزنید تا ما برویم. هیچ کدام دفاعی نداریم و می‌دانیم گناه کاریم و برای قصاص آماده‌ایم. »
تارا که برای اولین بار به دادگاه آمده بود از ترس دست نگار را می‌فشرد. قاضی نگاهی به آنها انداخت و گفت: «اگر می‌خواستید با ضربات شلاق درست شوید تاکنون از خیابان‌ها جمع شده بودید.»
حکم صد ضربه شلاق بازهم برای سحر و دوستانش صادر شد.
سحر جلوتر از بقیه از اتاق خارج شد. دوان دوان خود را به او رساندم و از او پرسیدم: تو رییس باند هستی؟
سحر در حالی‌که می‌خندید گفت: بله، خوب که چی؟
?: از چه زمانی این باند را به وجود آورده‌ای؟
من تا به حال رییس سه باند بوده‌ام البته شما می‌گویید باند ما می‌گوییم گروه دوستان.
?: تو و دوستانت شب‌ها را کجا سپری می‌کنید؟
من وضعیت مالی‌ام خوب است و در تهران چند آپارتمان دارم. البته آپارتمان‌ها مال پدرم است اما او سال‌هاست که از ایران رفته و من کلید همه آنها را دارم.
?: چرا پدرت تو را با خود نبرد؟
چون اون یک زن فرانسویی دارد که از من خوشش نمی‌آید.
?: مادرت کجاست؟
می‌گویند مرده است.
?: تو و دوستانت همیشه در خانه‌های پدرت زندگی می‌کنید؟
نه هر وقت دستگیر می‌شویم یکی از خانه‌ها لو می‌رود برای همین گاهی اوقات مجبور می‌شویم برای پیدا کردن خانه اجاره‌ای برویم پیش خاله لیلا.
?: خاله لیلا کیست؟
رییس باند شقایق. اون خیلی پولداره برای همین هم هیچ‌وقت گیر نمی‌افتد.
?: پس رییس شما هم خاله لیلا است؟
نه، ولی اون به تمام کسانی که رییس باندهای دیگر هستند کمک می‌کند تا حق بچه‌ها پایمال نشود. چقدرسوال می‌پرسی. بگذار راحت باشیم. اصلاً شما دنبال چی هستی؟ این بچه‌ها هم مثل من هستند. من خودم از نه سالگی آنقدر تنها و بی‌کس بودم که برای خودم خانواده دست و پا کردم. خانواده من این دخترهایی هستند که هیچ کس آنها را آدم حساب نمی‌کند. اگر هزار بار دیگر دستگیر شویم بازهم حاضر نیستم آنها را تنها بگذارم چون آنها هم بدبخت هستند تازه مگر برای دخترهایی مثل ما کار دیگری هم دراین جا که همه بیکارند، پیدا می‌شود؟ و بی‌قید و لاابالی می‌رود و آدامس می‌جود و چند مراجعه کننده ناباورانه اورا نگاه می‌کنند که اصلاً به سیزده ساله‌ها نمی‌آید.


- یکشنبه 84/4/5 ساعت 7:13 عصر

فهرست
8694 :کل بازدیدها
14 :بازدید امروز
موضوعات وبلاگ
حضور و غیاب
لوگوی خودم
سحر 13 ساله رییس باند فساد - مطالبی از زبان دکتر اسد شکرانی
جستجوی وبلاگ من
:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

لوگوی دوستان
لینک دوستان
به نام خدا
آوای آشنا
اشتراک
 
آرشیو
تابستان 1384
بهار 1384
طراح قالب